دهائتلغتنامه دهخدادهائت . [ دَ ءَ ] (ع مص ) دهائة. زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به دها و دهاء شود.
دهادهلغتنامه دهخدادهاده . [ دَ دِه ْ ] (ع اِ) ج ِ دهداه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به دهداه شود.
دهادهلغتنامه دهخدادهاده . [ دِ دِه ْ ] (اِ مرکب ) از تمام محله های شهر. (ناظم الاطباء). || از محلی به محلی . (از ناظم الاطباء). || از هر قسمت و از هر جهت و از هر مقام . (ناظم الاطباء).
دهادهلغتنامه دهخدادهاده . [ دِدِه ْ ] (اِ مرکب ) تکرار زدن . (انجمن آرا). آواز ده و ده . بزن بزن . (یادداشت مؤلف ). || بگیر بگیر. گیرودار جنگ . غوغای جنگ . داروگیر : زواره بیامد ز پشت سپاه دهاده برآمد ز آوردگاه . فردوسی .دهاده برآم
عمرک الغتنامه دهخداعمرک ا. [ ع َم ْ م َ رَ کَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای ترا عمری طولانی دهاد. از خدای می خواهم که عمرت دراز کند. عمری دراز میخواهم ترا از خدای . خدای ترا زندگانی دهاد.
بوسه خواهلغتنامه دهخدابوسه خواه . [ س َ / س ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) طالب و خواستار بوس : زلفش ره بوسه خواه میرفت مژگانش خدا دهاد می گفت .نظامی .
دهادهلغتنامه دهخدادهاده . [ دَ دِه ْ ] (ع اِ) ج ِ دهداه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به دهداه شود.
دهادهلغتنامه دهخدادهاده . [ دِ دِه ْ ] (اِ مرکب ) از تمام محله های شهر. (ناظم الاطباء). || از محلی به محلی . (از ناظم الاطباء). || از هر قسمت و از هر جهت و از هر مقام . (ناظم الاطباء).
دهادهلغتنامه دهخدادهاده . [ دِدِه ْ ] (اِ مرکب ) تکرار زدن . (انجمن آرا). آواز ده و ده . بزن بزن . (یادداشت مؤلف ). || بگیر بگیر. گیرودار جنگ . غوغای جنگ . داروگیر : زواره بیامد ز پشت سپاه دهاده برآمد ز آوردگاه . فردوسی .دهاده برآم
هدهادلغتنامه دهخداهدهاد. [ هََ ] (اِخ ) ابن شرج بن شرحبیل بن ذی سحر. ملکی از ملوک حمیر و پدر بلقیس ملکه ٔ سباست . (منتهی الارب ).
هدهادلغتنامه دهخداهدهاد. [ هََ ] (ع اِ) صاحب مسائل قاضی . (منتهی الارب ). یعنی کسی که قاضی معضلات مسائل فقه را از وی پرسد. (اقرب الموارد).
ازدهادلغتنامه دهخداازدهاد. [ اِ دِ ] (ع مص ) کم شمردن . (منتهی الارب ). اندک شمردن عطا. (تاج المصادر بیهقی ): فلان یزدهد عطاء فلان ؛ ای یعده زهیداً، ای قلیلا. (منتهی الارب ).