دوباره!encore (fr.) 1, bis 1واژههای مصوب فرهنگستانعبارتی که بیان آن از سوی حضار به معنای درخواست اجرای مجدد قطعهای از قطعات اجراشده یا حتی اجرانشده است
دوبارهلغتنامه دهخدادوباره . [ دُ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) کرت ثانی . کرت دیگر. باز. مرة اخری . بار دیگر. دیگر بار. دومرتبه . کرت دوم . مقابل یکباره . نیز. ایضاً. دگربار. مجدداً. از نو. دیگر باره . دفعه ٔ دوم . از سر. (یادداشت مؤلف ). مکرر، چون حیات دوباره
دوبارهلغتنامه دهخدادوباره . [ دُ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) کرت ثانی . کرت دیگر. باز. مرة اخری . بار دیگر. دیگر بار. دومرتبه . کرت دوم . مقابل یکباره . نیز. ایضاً. دگربار. مجدداً. از نو. دیگر باره . دفعه ٔ دوم . از سر. (یادداشت مؤلف ). مکرر، چون حیات دوباره
دوبارهکاریreworkواژههای مصوب فرهنگستاناصلاح کار نقصدار که ممکن است پیش از بازرسی و آزمایش یا در هنگامِ آن یا پس از آن انجام گیرد
unregenerateدیکشنری انگلیسی به فارسیبازخوانی نشده است، گناهکار، دوباره ساخته نشده، دوباره حیات نیافته، دوباره بنانشده، دوباره تولید نشده