دوبارهلغتنامه دهخدادوباره . [ دُ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) کرت ثانی . کرت دیگر. باز. مرة اخری . بار دیگر. دیگر بار. دومرتبه . کرت دوم . مقابل یکباره . نیز. ایضاً. دگربار. مجدداً. از نو. دیگر باره . دفعه ٔ دوم . از سر. (یادداشت مؤلف ). مکرر، چون حیات دوباره
دوباره!encore (fr.) 1, bis 1واژههای مصوب فرهنگستانعبارتی که بیان آن از سوی حضار به معنای درخواست اجرای مجدد قطعهای از قطعات اجراشده یا حتی اجرانشده است
recommitsدیکشنری انگلیسی به فارسیمجبور می شود، دوباره مرتکب شدن، دوباره زندان کردن، دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
recommittedدیکشنری انگلیسی به فارسیمجددا، دوباره مرتکب شدن، دوباره زندان کردن، دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
recommitدیکشنری انگلیسی به فارسیمجددا تأیید کنید، دوباره مرتکب شدن، دوباره زندان کردن، دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
recommittingدیکشنری انگلیسی به فارسیتجدید نظر، دوباره مرتکب شدن، دوباره زندان کردن، دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
توبه شکنفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه توبۀ خود را بشکند و دوباره مرتکب گناه شود.۲. آنچه سبب شکستن توبه شود.
دوبارهلغتنامه دهخدادوباره . [ دُ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) کرت ثانی . کرت دیگر. باز. مرة اخری . بار دیگر. دیگر بار. دومرتبه . کرت دوم . مقابل یکباره . نیز. ایضاً. دگربار. مجدداً. از نو. دیگر باره . دفعه ٔ دوم . از سر. (یادداشت مؤلف ). مکرر، چون حیات دوباره
دوبارهلغتنامه دهخدادوباره . [ دُ رَ / رِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) کرت ثانی . کرت دیگر. باز. مرة اخری . بار دیگر. دیگر بار. دومرتبه . کرت دوم . مقابل یکباره . نیز. ایضاً. دگربار. مجدداً. از نو. دیگر باره . دفعه ٔ دوم . از سر. (یادداشت مؤلف ). مکرر، چون حیات دوباره