دودپیمایلغتنامه دهخدادودپیمای . [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) دودپیما. در صفات آه مستعمل است . (از آنندراج ). که دود از وی برخیزد : تعلیم گر تو شد که اینجای آتشکده ای است دودپیمای .نظامی .
خوردگی دودماییthermogalvanic corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که براثر اختلاف دمای دو نقطه از سطح یک فلز در یک برقکاف رخ میدهد
دودامیلغتنامه دهخدادودامی . [ دُ ] (اِ مرکب ) پارچه ٔ ململ گلدار. || گلهای پارچه ٔ قلاب دوزی . (ناظم الاطباء).
دودمهلغتنامه دهخدادودمه . [ دُ دَ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) با دوبار دم . که دوبار دم دیده یا کشیده باشد. پلو یا چلوی شب مانده که روز دوباره گرم کنند. (یادداشت مؤلف ).
دودپیمایلغتنامه دهخدادودپیمای . [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) دودپیما. در صفات آه مستعمل است . (از آنندراج ). که دود از وی برخیزد : تعلیم گر تو شد که اینجای آتشکده ای است دودپیمای .نظامی .
دودپیمایلغتنامه دهخدادودپیمای . [ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) دودپیما. در صفات آه مستعمل است . (از آنندراج ). که دود از وی برخیزد : تعلیم گر تو شد که اینجای آتشکده ای است دودپیمای .نظامی .