فرهنگ فارسی عمید
۱. وسیلهای مرکب از یک یا دو لوله و عدسی که با آن جاها و چیزهایی را که در مسافت دور باشد میبینند. Δ در قرن ۱۷ میلادی اختراع شده.۲. (اسم، صفت فاعلی) [مقابلِ نزدیکبین] (پزشکی) کسی که چشمش دور را بهتر از نزدیک ببیند.۳. (عکاسی) دوربین عکاسی.۴. (اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] دور