دوررلغتنامه دهخدادورر. [ رِ ] (اِخ ) آلبرخت نقاش و گراورساز آلمانی متولد نورمبرگ 1471 و متوفی 1529 م . وی دارای قوه ٔ تخیل نیرومندی بود و بنیانگذار مکتب نقاشی آلمانی است . دور در تکمیل حکاکی و گراور روی چوب کوشش فراوان کرده ا
دورگیرلغتنامه دهخدادورگیر. [ دَ / دُو ] (نف مرکب ) عالم گیر. (ناظم الاطباء). تسخیرکننده ٔ آفاق . (غیاث ). کسی که در زمان خود همان کس والی باشد و بس و معنی ترکیبی آن تسخیرکننده ٔ آفاق است . (از آنندراج ) : من آن دورگیرم که دارای گرد<b
دورریزسوختrefuse derived fuel, RDFواژههای مصوب فرهنگستانپسماندی که پس از جداسازی مواد قابل بازیافت و مواد غیرسوختنی، از آن برای تولید انرژی استفاده میشود
دورریزسوختrefuse derived fuel, RDFواژههای مصوب فرهنگستانپسماندی که پس از جداسازی مواد قابل بازیافت و مواد غیرسوختنی، از آن برای تولید انرژی استفاده میشود
دورریز سوختنیcombustible refuseواژههای مصوب فرهنگستانهر پسماند جامد حاوی کربن آزاد یا ترکیبی که قابل سوختن باشد