دارصینیلغتنامه دهخدادارصینی . (اِ مرکب ) معرب دارچینی : و از این ناحیه (چین ) حریر و پرند و خاوجیر چینی و دیبا و غضاره و دارصینی و... خیزد. (حدود العالم ). رجوع به دارچین و دارچینی شود.
ذورأسینلغتنامه دهخداذورأسین . [ رَءْ س َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب دو سر. نام دو عضله است یکی در بازو دیگری در ران .