دوسرةلغتنامه دهخدادوسرة. [ دَس َ رَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ بزرگ هیکل و تیزرفتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اشتر بزرگ و سخت . (مهذب الاسماء). || هر چیز خاییدنی . (ناظم الاطباء). || بن هردوزنخ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
دوسرهلغتنامه دهخدادوسره . [ دُ س َ رَ / رِ ] (ص نسبی ) صاحب دورأس . دارای دوسر. که دو سر دارد. که دو عضو به نام سر یا رأس بر تن دارد: گشتم سیصد و سه دره ندیدم آدمی دوسره . (یادداشت مؤلف ). || دوجانبه . دوطرفه . دوسویه . از این سوی و آن سوی . || ذهاب و ایاب
ذوسرحلغتنامه دهخداذوسرح . [ س َ ] (اِخ ) صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: پادشاهی هدادبن شراحیل هفتاد و پنجسال بود و اندر تاریخ جریر الطبری لقب او را ذوسرح گوید و او را وزیری بود نام او رام رایش و چون الفید بمرد هداد از راه عراق بجانب یمن بازگشت و هیچ جای نرفت بیرون از حدّ خویش . و در کتاب معا
دوسرهفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه دو سر داشته باشد.۲. (قید) [مجاز] از دو طرف یا از دو جانب.۳. [مجاز] برای دو مسیر رفتن و برگشتن: بلیت دوسرۀ هواپیما.