خوردگی دوفلزیbimetallic corrosion, galvanic corrosion, displacement corrosionواژههای مصوب فرهنگستانخوردگی یک فلز به دلیل اتصال الکتریکی آن با یک فلز نجیبتر، در یک برقکاف
دماسنج دوفلزیbimetallic thermometerواژههای مصوب فرهنگستاندماسنجی که عنصر حساس آن از دو فلز با ضریب متفاوت و بههمجوشدادهشده تشکیل شده است
حفاظت دوفلزیgalvanic protection, sacrificial protectionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش یا به حداقل رسیدن خوردگی یک فلز با اعمال جریان به آن از محلول به روش اتصال فلز به قطب منفی منبع جریان
نظام پولی دوفلزیbimetallismواژههای مصوب فرهنگستاننظام پولی که در آن دوفلز گرانبها، معمولاً طلا و نقره، نرخ برابری ثابت داشته باشند و از اینرو، قابلیت تبدیل پول، همزمان، به هر یک از آنها وجود داشته باشد
نوار دوفلزهbimetallic stripواژههای مصوب فرهنگستاننواری دولایه از دو نوع فلز با ضریب انبساط متفاوت که برای اندازهگیری یا واپایش دما به کار میرود
خوردگی دوفلزیbimetallic corrosion, galvanic corrosion, displacement corrosionواژههای مصوب فرهنگستانخوردگی یک فلز به دلیل اتصال الکتریکی آن با یک فلز نجیبتر، در یک برقکاف
دماسنج دوفلزیbimetallic thermometerواژههای مصوب فرهنگستاندماسنجی که عنصر حساس آن از دو فلز با ضریب متفاوت و بههمجوشدادهشده تشکیل شده است
حفاظت دوفلزیgalvanic protection, sacrificial protectionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش یا به حداقل رسیدن خوردگی یک فلز با اعمال جریان به آن از محلول به روش اتصال فلز به قطب منفی منبع جریان
نظام پولی دوفلزیbimetallismواژههای مصوب فرهنگستاننظام پولی که در آن دوفلز گرانبها، معمولاً طلا و نقره، نرخ برابری ثابت داشته باشند و از اینرو، قابلیت تبدیل پول، همزمان، به هر یک از آنها وجود داشته باشد
خوردگی در خاکهای نامشابهdissimilar soil corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی دوفلزی که در لولههای مدفون در زمین به دلیل اختلاف در پ.هاش و اندازه و دانهبندی و ترکیبات شیمیایی نوع خاک ایجاد میشود
خوردگی نهشتیdeposition corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی دوفلزی که در آن یک فلز با پتانسیل مثبت در بالادست جریان خورده میشود و یونهای حلشدۀ آن در پاییندست جریان در جایی که فلز فعالتر قرار دارد، تهنشین میشود
نهشت یون فلزیmetal ion depositionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن فلز نجیبتر بر روی فلز فعالتر بهصورت رسوب مینشیند و ناحیۀ کاتدی ایجاد میکند و درنتیجه خوردگی دوفلزی بر روی فلز فعالتر را افزایش میدهد
دولغتنامه دهخدادو. [ دُ ] (عدد، ص ، اِ) عدد معروف که ترجمه ٔ اثنین باشد و این بر لفظ جمع نیز بیاید. (آنندراج ). شمار پس از یک و پیش از سه . یک با یک . اثنان . اثنتان . اثنین . اثنتین . ثنتان . ثنتین . ضعف یک . نماینده ٔ آن در ارقام هندسیه «2» و در حساب جُمَ
خوردگی دوفلزیbimetallic corrosion, galvanic corrosion, displacement corrosionواژههای مصوب فرهنگستانخوردگی یک فلز به دلیل اتصال الکتریکی آن با یک فلز نجیبتر، در یک برقکاف
دماسنج دوفلزیbimetallic thermometerواژههای مصوب فرهنگستاندماسنجی که عنصر حساس آن از دو فلز با ضریب متفاوت و بههمجوشدادهشده تشکیل شده است
حفاظت دوفلزیgalvanic protection, sacrificial protectionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش یا به حداقل رسیدن خوردگی یک فلز با اعمال جریان به آن از محلول به روش اتصال فلز به قطب منفی منبع جریان
نظام پولی دوفلزیbimetallismواژههای مصوب فرهنگستاننظام پولی که در آن دوفلز گرانبها، معمولاً طلا و نقره، نرخ برابری ثابت داشته باشند و از اینرو، قابلیت تبدیل پول، همزمان، به هر یک از آنها وجود داشته باشد