دومصلغتنامه دهخدادومص . [ دَ م َ ] (ع اِ) خود آهنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خود که بر سر نهند. (مهذب الاسماء).
دومیسلغتنامه دهخدادومیس . (اِخ ) ناحیه ای است به اران . (منتهی الارب ). نام ناحیه ای به اران میان بردعه و دبیل . (یادداشت مؤلف ).
دامسلغتنامه دهخدادامس . [ م ِ ] (ع ص ) تاریک . مظلم . تیره : لیل دامس ؛شب تاریک . (دهار) (منتهی الارب ). شبی سخت و تاریک .