دومانلغتنامه دهخدادومان . (ترکی ، اِ) در لهجه ٔ قزوین هوای مه آلود است . || طوفان . (یادداشت مؤلف ).
دومانلغتنامه دهخدادومان . [ دَ وَ ] (ع اِمص ) دوماء. گرد چیزی بر گردیدن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
فامتن دومیانdicentric chromosomeواژههای مصوب فرهنگستانفامتنی با دو میانپار متـ . دومیان dicentric
فامتن دومیانdicentric chromosomeواژههای مصوب فرهنگستانفامتنی با دو میانپار متـ . دومیان dicentric