دوپهلو صحبت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن وپهلو صحبت کردن، کنایه گفتن، ایهامگویی کردن، کلیگویی کردن، کلیبافی کردن، زبانبازی کردن جناس ساختن، جناس گفتن، معنی داشتن سخنان مغایر گفتن، مغایر بودن سرهمبندی کردن، جواب درست ندادن، طفره رفتن، دروغ گفتن بیعزم بودن، تغییر عقیده دادن
دوپهلولغتنامه دهخدادوپهلو. [ دُ پ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دارای دوتا پهلو. دارای دوضلع. دوسو. || کنایه است از سخن نیش دار و باکنایه . سخنی که از سر دورویی و دورنگی باشد. دورو. دورنگ : کلام ذووجهین ؛ عبارات دوپهلو، حرفهای دوپهلو یا سخنان دوپهلو، که موهم دو معنی است . (یادداشت مؤلف ). || توأم .
دوپهلوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ، ذوجنبتین، گنگ، نامعلوم، نامشخص، ملقلق، قلمبه و مبهم، پیچیده، دورازذهن، نامفهوم، غیرقابلدرک مرموز، مشکوک، مبهم، کنایهآمیز، غیرصریح
معین نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال معین نبودن، نامعلوم بودن، بستگیداشتن، دوپهلو صحبت کردن شکایجاد کردن منتظر بودن
بدتعبیر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن بدتعبیر کردن، درست نفهمیدن، اشتباهی گرفتن، خطا کردن باعثسوءتفاهم شدن، دوپهلو صحبت کردن، بااستعاره گفتن
بیعزمبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یعزمبودن، تردید کردن، تردید داشتن، مکث کردن، صبر کردن، محتاط بودن دررفتن، اجتناب کردن، دوپهلو صحبت کردن، نوسان داشتن تسلیم شدن، تغییر عقیده دادن
تغییرعقیدهدادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام دهدادن، معذرت خواستن، بهانه آوردن، عذرخواستن، دبه درآوردن، پس گرفتن▼، بیعزم بودن، استعفا دادن، برگشتن، توبه کردن، دوپهلو صحبت کردن، منصرف شدن، صرفنظر کردن ثبات فکری نداشتن، بهراحتی تحت تأثیر قرار گرفتن هرروز یک سازی زدن
متغیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر یر بودن، ثبات نداشتن همیشه پشیمان بودن، تردید داشتن، بیعزمبودن جایی بند نشدن، بهخواهشهاینفس تسلیم شدن منصرف شدن، تغییرعقیده دادن طفره رفتن، دوپهلو صحبت کردن تلوتلو خوردن، یله خوردن، گیج خوردن، گرفتنو ول کردن، متناوب بودن، نوسان کردن، نوسان داشتن، آویزان بودن ارتعاش داشتن، سوسو زدن، تش
دوپهلولغتنامه دهخدادوپهلو. [ دُ پ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دارای دوتا پهلو. دارای دوضلع. دوسو. || کنایه است از سخن نیش دار و باکنایه . سخنی که از سر دورویی و دورنگی باشد. دورو. دورنگ : کلام ذووجهین ؛ عبارات دوپهلو، حرفهای دوپهلو یا سخنان دوپهلو، که موهم دو معنی است . (یادداشت مؤلف ). || توأم .
دوپهلوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ، ذوجنبتین، گنگ، نامعلوم، نامشخص، ملقلق، قلمبه و مبهم، پیچیده، دورازذهن، نامفهوم، غیرقابلدرک مرموز، مشکوک، مبهم، کنایهآمیز، غیرصریح
دوپهلولغتنامه دهخدادوپهلو. [ دُ پ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) دارای دوتا پهلو. دارای دوضلع. دوسو. || کنایه است از سخن نیش دار و باکنایه . سخنی که از سر دورویی و دورنگی باشد. دورو. دورنگ : کلام ذووجهین ؛ عبارات دوپهلو، حرفهای دوپهلو یا سخنان دوپهلو، که موهم دو معنی است . (یادداشت مؤلف ). || توأم .
دوپهلوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ، ذوجنبتین، گنگ، نامعلوم، نامشخص، ملقلق، قلمبه و مبهم، پیچیده، دورازذهن، نامفهوم، غیرقابلدرک مرموز، مشکوک، مبهم، کنایهآمیز، غیرصریح