دوپوستشدگیtread separation, tread liftواژههای مصوب فرهنگستانجدا شدن رویه از مَنجید در نتیجۀ از بین رفتن چسبندگی این دو به یکدیگر براثر اضافهبار یا گرمایش خمشی ناشی از کمبادی تایر
شادی دوستلغتنامه دهخداشادی دوست . (ص مرکب ) دوستدار شادی و طرب . لهو و لعب دوست . بی اعتنا به کار : حال خراسان دیگر گشت و از هر جانبی خللی و خداوند جهان شادی دوست و خودرای . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 548).
دوپوستلغتنامه دهخدادوپوست . [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوپوس . (ناظم الاطباء). دوپوسته . پوستی روی پوست دیگر. پوست بر پوست . با دو جدار یا با دو پوشش . رجوع به دوپوس شود.
دوپوستگیinterrupted pourواژههای مصوب فرهنگستاندرز قابلِرؤیتی در محل اتصال دو سطح افقی قطعۀ ریختگی که ممکن است کامل یا در قسمتی به هم جوش خورده باشد