دوگردلغتنامه دهخدادوگرد. [ دَ گ ِ ] (اِ) ساخ . زجرد معرب آن است و ظاهراً به معنی چای است . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به زجرد و ساخ شود.
آماجهdartواژههای مصوب فرهنگستانهدفی تمرینی و هوایی که بهوسیلۀ هواگرد در منطقۀ تیراندازی ضدهوایی قرار میگیرد و پدافند زمینبههوا و هواگرد آن را هدف قرار میدهند
دیوریتلغتنامه دهخدادیوریت . [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی سنگ آذرین دانه درشت که اساساً مرکب از فلدسپات کجشکافت و «هورنبلند» بضمیمه ٔ اوژیت می باشد. (دائرة المعارف فارسی ).
محفظۀ احتراق دوگردابیtwin swirl combustion chamberواژههای مصوب فرهنگستانمحفظۀ احتراقی که در آن بهدلیل چیدمان خاص سوپاپها، مخلوط هوا و سوخت بهصورت دو جریان جداگانۀ گردابی به حرکت درمیآیند و درنتیجه عمل احتراق بهتر صورت میگیرد
زجردلغتنامه دهخدازجرد. [ زُ ج ِ ] (معرب ، اِ) معرب دوگرد. ساخ . (از مهذب الاسماء: ساخ ). در یک نسخه از مهذب الاسماء عبارت چنین است : و الرجرد معرب .