دژناملغتنامه دهخدادژنام .[ دُ ] (اِ مرکب ) دشنام و ملامت . (آنندراج ). ناسزا. فحش : معاقرة؛ پیوسته کاری کردن و با کسی کاویدن در دژنام یا در هجا یا در خصومت . (تاج المصادر بیهقی ).- دژنام دادن ؛ ناسزا گفتن . فحش دادن . شتم . (تاج المصادر بیهقی ): استقذاف ؛ دژنام داد
دینامdynamoواژههای مصوب فرهنگستانمولدی که انرژی مکانیکی را به انرژی الکتریکی، غالباً بهصورت جریان مستقیم، تبدیل کند
دینامولغتنامه دهخدادینامو. [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) نام عمومی هریک از ماشینهائی که برای تبدیل انرژی برقی به انرژی مکانیکی یا بالعکس بکار میرود. اجزاء اساسی هر دینامو القاگر و القاگیر است که یکی ثابت است و دیگری سوار بر محوری است که میتواند بگردد از جنبه ٔ نظری هر دینامو را میتوان برای تبدیل یکی ا
دینامومترلغتنامه دهخدادینامومتر. [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فیزیک ، آلت سنجیدن قوه . نیروسنج .
دینامیتلغتنامه دهخدادینامیت . (فرانسوی ، اِ) ماده ای منفجره که از نیترو گلیسیرین و ماده ٔ متخلخلی (مانند خاک اره ) تشکیل یافته است و اغلب دارای نیترات آمونیوم یا نیترات سودیوم یا گاهی یکی از کربونها نیز هست . انفجار بوسیله ٔ چاشنی بعمل می آید. دینامیت را «آ.ب .نوبل » کشف کرد. (<span class="hl" d
دینامیکلغتنامه دهخدادینامیک . (فرانسوی ، اِ) قسمتی از علم مکانیک که در آن از حرکت دستگاههای ذرات و اجسام تحت تأثیر نیروها بحث میشود. دینامیک با علل حرکت سر و کار دارد و حال آنکه سینماتیک در واقع بحث هندسی در حرکات است و ستاتیک یا تعادل شناسی علم تعادل نیروهاست . (ازدائرة المعارف فارسی ). || در