دیانdieneواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از ترکیبات آلی که مولکولهای آنها دارای دو پیوند دوگانۀ کربن ـ کربن است
دانه دانهلغتنامه دهخدادانه دانه . [ن َ / ن ِ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) قید تکرار : اندک اندک بهم شود بسیاردانه دانه است غله در انبار. سعدی . || یک یک . یکی یکی . مجزی به اف
دانه دانهفرهنگ فارسی معین( ~. ~.)(اِمر.)یکایک ، یکی یکی ، هر یک پس از دیگری . دانه کردن ( ~. کَ دَ) (مص م .) پراکنده کردن .
التایةلغتنامه دهخداالتایة. [ اَی َ ] (اِخ ) قریه ای است از بطن دانیه از اقلیم جبل به اندلس . (مراصدالاطلاع ).
دانیةلغتنامه دهخدادانیة. [ی َ ] (ع ص ) تأنیث دانی . || فرومایه . || نزدیک شونده مأخوذ از دُنُوّ. (غیاث ). نزدیک : و هو الذی انزل من السماء ماءً ... ومن النخل من طلعها قنوان دانیة... (قرآن 99/6)؛ و اوست که فروفرستاد از آسمان آب را... و
فرقصةلغتنامه دهخدافرقصة. [ ف ُ ق ُ ص َ ] (اِخ ) حصاری است از اعمال دانیه در اندلس . (معجم البلدان ).
بطروشیلغتنامه دهخدابطروشی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به بطروش از نواحی دانیه ٔ اندلس . (از معجم البلدان ).