درِ تحتِفشارpressure door, plug doorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی در بر روی سازة هواگرد تحتِفشار که در هنگام بسته بودن، تمام تنشهای وارد بر سازه، از جمله فشار درونی، را تحمل میکند
درِ بارگُنجcontainer end door, end door 1واژههای مصوب فرهنگستاندری که در دیوارۀ انتهایی بارگُنج تعبیه میشود
دستگیرۀ داخلی درdoor inside handle, interior door handleواژههای مصوب فرهنگستاندستگیرهای در قسمت داخلی در برای باز کردن آن
دوری کنلغتنامه دهخدادوری کن . [ ک ُ ] (نف مرکب ) دوری کننده . که دوری کند. که دوری گزیند. دوری گزیننده . || دشمن و حریف . (ناظم الاطباء) : زبان گر به گرمی صبوری کندز دوری کن خویش دوری کند. نظامی .رجوع به دوری کردن شود.
تباعدفرهنگ مترادف و متضاد۱. دوری ۲. واگرایی ≠ همگرایی ۳. از هم دور شدن ۴. دوری جستن، دوری گزیدن، دوری ورزیدن، دوری کردن ≠ تقارب، تقارن