دگدگلغتنامه دهخدادگدگ . [ دَ دَ ] (اِ صوت ) آواز بر هم زدن دندان از شدت سردی . (غیاث ) (آنندراج ) : در فصل زمستان چه عجب گر ز نزاکت بر گوش خورددگدگ لرزیدن تصویر.طغرا (از آنندراج ).
خدمۀ غیرموظفdeadhead crewواژههای مصوب فرهنگستانخدمهای که بهعنوان مسافر در پرواز حضور داشته و وظیفه و مسئولیتی در حین آن پرواز بر عهده نداشته باشند
دذیلغتنامه دهخدادذی . [ ] (اِخ ) به گفته ٔ طبری از دختران سیامک بوده است . (تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص 3).
ددگیلغتنامه دهخداددگی . [ دَ دَ / دِ ] (حامص ) ددی . درندگی . سبعیت . || دده بودن . کنیز بودن . کنیز سیاه بودن .
ددیلغتنامه دهخداددی . [ دَ] (حامص ) سبعیت . درندگی ددگی . دد بودن : زان از ددگان بر او بدی نیست کآلایشی از ددی در او نیست . نظامی .از بسکه ددانش دیده بودنداز خوی ددی بریده بودند.نظامی .
دگدگیلغتنامه دهخدادگدگی . [ دِ دِ ] (اِ) عبای اسب . (آنندراج ). غاشیه و زین پوش . (ناظم الاطباء) : خدا مرا بکفل پوش دنبه ٔ تو کندبسان اسب بزرگان که دگدگی دارد. ؟ (از آنندراج ).و رجوع به دگی دگی شود.
دگدگیلغتنامه دهخدادگدگی . [ دِ دِ ] (اِ) عبای اسب . (آنندراج ). غاشیه و زین پوش . (ناظم الاطباء) : خدا مرا بکفل پوش دنبه ٔ تو کندبسان اسب بزرگان که دگدگی دارد. ؟ (از آنندراج ).و رجوع به دگی دگی شود.
دگدگیلغتنامه دهخدادگدگی . [ دِ دِ ] (اِ) عبای اسب . (آنندراج ). غاشیه و زین پوش . (ناظم الاطباء) : خدا مرا بکفل پوش دنبه ٔ تو کندبسان اسب بزرگان که دگدگی دارد. ؟ (از آنندراج ).و رجوع به دگی دگی شود.