دربارهلغتنامه دهخدادرباره ٔ. [ دَرْ رَ ی ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) در باب . در خصوص . (آنندراج ). در حق . برای . از بابت . به ملاحظه ٔ. راجع به .
دربارهدیکشنری فارسی به انگلیسیabout, concerning, concerned, for, in re, on, over, regard, regarding, respecting, upon
فرهنجیدنفرهنگ فارسی عمیدادب کردن؛ تربیت کردن: ◻︎ چنانت بفرهنجم ای بدنهاد / که ناری دگرباره ایران به یاد (فردوسی۲: ۴۲۹).
مشک فشانفرهنگ فارسی عمید= مشکبار: ◻︎ نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد / عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد (حافظ: ۳۳۶).
بارهفرهنگ فارسی عمیددفعه؛ مرتبه (در ترکیب با کلمۀ دیگر): یکباره، دوباره، دگرباره، ◻︎ زآن شیفتهٴ سیهستاره / من شیفتهتر هزارباره (نظامی۳: ۴۶۶).
خوب کیشلغتنامه دهخداخوب کیش . (ص مرکب ) خوش عقیده : شنیدم که یوسف شه خوبکیش دگرباره اسباط را خواند پیش .شمسی (یوسف و زلیخا).
بارهلغتنامه دهخداباره . [ رَ / رِ ] (اِ) کرّت و مرتبت و نوبت . (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (آنندراج ) (جهانگیری ). نوبت و مرتبه . (رشیدی ). دفعه . (دِمزن ). بمعنی دفعه آمده مانند دوباره ، یکباره . (فرهنگ شاهنامه ٔ شفق ). کثر