درفاملغتنامه دهخدادرفام . [ دُ ] (ص مرکب ) مانند در. درآسا. دُرمانند. به رنگ دُر : رنگ خم عیسی است باده ٔ گلرنگ جام اشک تر مریم است ژاله ٔ درفام صبح .خاقانی .
دگرفامینهheterochromatinواژههای مصوب فرهنگستانبخشهایی از فامینه که در مرحلۀ میانچهر متراکمتر و رنگپذیرترند
دگرفامینۀ اختیاریfacultative heterochromatinواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای از دِنا که براثر فشردگی تبدیل به دگرفامینهای میشود که ازنظر رونویسی غیرفعال است
دگرفامینهای شدنheterochromatizationواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن هوفامینه براثر مجاورت با دگرفامینه، به دگرفامینه تبدیل میشود
دگرفامینۀ نهادیconstitutive heterochromatinواژههای مصوب فرهنگستاندگرفامینهای که همیشه فشرده است و هیچگاه رونویسی نمیشود
دگرفامینهheterochromatinواژههای مصوب فرهنگستانبخشهایی از فامینه که در مرحلۀ میانچهر متراکمتر و رنگپذیرترند
دگرفامینۀ اختیاریfacultative heterochromatinواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای از دِنا که براثر فشردگی تبدیل به دگرفامینهای میشود که ازنظر رونویسی غیرفعال است
دگرفامینهای شدنheterochromatizationواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن هوفامینه براثر مجاورت با دگرفامینه، به دگرفامینه تبدیل میشود
دگرفامینۀ نهادیconstitutive heterochromatinواژههای مصوب فرهنگستاندگرفامینهای که همیشه فشرده است و هیچگاه رونویسی نمیشود