درفاملغتنامه دهخدادرفام . [ دُ ] (ص مرکب ) مانند در. درآسا. دُرمانند. به رنگ دُر : رنگ خم عیسی است باده ٔ گلرنگ جام اشک تر مریم است ژاله ٔ درفام صبح .خاقانی .
دگرفامینهای شدنheterochromatizationواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن هوفامینه براثر مجاورت با دگرفامینه، به دگرفامینه تبدیل میشود