دیمسیلغتنامه دهخدادیمسی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب است به دیمس که قریه ای است از قرای بخارا. (از انساب سمعانی ).
دمانگار دَمشیaspiration thermographواژههای مصوب فرهنگستاندمانگاری که تهویۀ آن بهکمک هواکش انجام میشود
بیهوشی دَمشیinhalation anesthesiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیهوشی ازطریق دمیدن هوشبرهای فرار یا تبخیری یا گازی به ششهای بیمار
تابش دمشیpumping radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی الکترومغناطیسی که بر محیط فعال تابیده میشود تا ذرات آن را از حالت پایه به حالت برانگیخته ببرد