دیثانلغتنامه دهخدادیثان . [ دَ ی َ ] (ع اِ) کابوس که انسان را فروگیرد. ابن سیده گوید این لغت دخیل است . (از لسان العرب ). دیثانی .
ضیطانلغتنامه دهخداضیطان . [ ض َ ] (ع ص ) نعت ازضیط. رجوع به ضیط شود. (منتهی الارب ). مرد دوش و بدن جنباننده با بسیاری گوشت در رفتار. (منتهی الارب ).
ضیطانلغتنامه دهخداضیطان . [ ض َ ی َ ] (ع مص ) ضیط. جنبانیدن دوش و اندام را در رفتار با بسیاری گوشت و فروهشتگی اندام . ضیطنة. (منتهی الارب ).
دیتنلغتنامه دهخدادیتن . [ دِ ی ْ ت ُ ] (اِخ ) از شهرهای جنوب غربی ایالت اوهایوی ممالک متحده ٔ امریکا و دارای 262332 تن سکنه است و آن از مراکز صنعتی و کشتیرانی بشمار می آید. برادران رایت تجربیات هواپیمائی خود را در اینجاآغاز کردند. (
دیثانیلغتنامه دهخدادیثانی . [ دَ ی َ نی ی ](ع اِ) کابوس و آن بیماری است که بشب مردم خفته را فروگیرد و آن مقدمه ٔ صرع است . (منتهی الارب ). کابوس . (اقرب الموارد). خفتو. (یادداشت مؤلف ). عبدالجنة.
دیثانیلغتنامه دهخدادیثانی . [ دَ ی َ نی ی ](ع اِ) کابوس و آن بیماری است که بشب مردم خفته را فروگیرد و آن مقدمه ٔ صرع است . (منتهی الارب ). کابوس . (اقرب الموارد). خفتو. (یادداشت مؤلف ). عبدالجنة.