دادمانلغتنامه دهخدادادمان . (اِخ ) نام قریه ای از ناحیت براآن به اصفهان . (نزهةالقلوب مقاله ٔسوم چ اروپا ص 51). (و شاید صحیح کلمه رادان باشد). رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ذیل رادان شود.
دیدمانواژهنامه آزاددیدمان به معنی تئوری (Theory) مانند دانش دیدمانی یا دانش تئوریک؛ یا دیدمان انفجار بزرگ؛ دیدمان سرعت نور؛ دیدمان نسبیت انشتاین، دیدمان قوه جاذبه نیوتن .
دیدمانواژهنامه آزاددیدمان به معنی تئوری (Theory) مانند دانش دیدمانی یا دانش تئوریک؛ یا دیدمان انفجار بزرگ؛ دیدمان سرعت نور؛ دیدمان نسبیت انشتاین، دیدمان قوه جاذبه نیوتن .