دیدهوریscoutingواژههای مصوب فرهنگستانمأموریتی دریایی شامل جستوجو یا گشت یا ردیابی یا شناسایی با ناو یا زیردریایی یا هواگرد
دیده وریلغتنامه دهخدادیده وری . [ دی دَ / دِ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دیده ور. بینائی . (یادداشت مؤلف ) : منگر که چگونه آفریده ست کاین دیده وری ورای دیده ست . نظامی .دامن تو دیده وری داشتی تخم هدایت
دیدهوری حریقfire-scoutingواژههای مصوب فرهنگستانشناسایی حریق و محیط اطراف آن برای دستیابی به اطلاعات مربوط به حریق
دیدهوری حریقfire-scoutingواژههای مصوب فرهنگستانشناسایی حریق و محیط اطراف آن برای دستیابی به اطلاعات مربوط به حریق
مراقبت با دیدهوریsentinel surveillanceواژههای مصوب فرهنگستانمراقبت در یک نمونه از جمعیتی که نمایانگر گروه مشخصی از افراد جامعه باشد
دیدهوری حریقfire-scoutingواژههای مصوب فرهنگستانشناسایی حریق و محیط اطراف آن برای دستیابی به اطلاعات مربوط به حریق
مراقبت با دیدهوریsentinel surveillanceواژههای مصوب فرهنگستانمراقبت در یک نمونه از جمعیتی که نمایانگر گروه مشخصی از افراد جامعه باشد