دیرنشستهلغتنامه دهخدادیرنشسته .[ ن ِ ش َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مدتی دراز در جایی مقیم شده . زمان بسیار در جایی اقامت کرده : ای دیرنشسته وقت آن است که جای یکچند به نوخاستگان پردازی .سعدی .
دگرنشستیmetastaticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بافت یا نورویش یا تودینهای (tumor) که دگرنشینی کرده باشد