دیفتونگفرهنگ فارسی عمیداجتماع دو صدا که جداگانه شنیده میشود ولی یکدفعه از دهان بیرون میآید؛ واکۀ مرکب.
دفتینلغتنامه دهخدادفتین . [ دَ ] (اِ) به معنی دفته است که شانه ٔ جولاهگان باشد. (برهان ). شانه ٔ جولاهه که در بافتن هر بار بدست حرکت میدهد. (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به دفته و دفه شود. || مقوای خوشنویسان و نقاشان که در آن کاغذهای خود را به احتیاط نگاه دارند. (غیاث ) (آنندراج ). دفتی . و رجوع
دفتینلغتنامه دهخدادفتین . [ دَف ْ ف َ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ دَفّة در حال نصب و جر (ولی حالت اعرابی آن در زبان فارسی مراعات نشود). دَفَّتان . هر یک از دو لت جلد کتاب . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مدفة و دَفَّتان شود.- مابین الدفتین ؛ آنچه در کتاب هست . (یادداشت مر