دودورلغتنامه دهخدادودور. (اِ) (اصطلاح عامیانه ) کنایه از شرمگاه زنان است و در مقام دشنام گویند: فلان به دودور دادارش خندید. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
دادار دودورلغتنامه دهخدادادار دودور. (اِ مرکب ) به کنایه شرم آدمی ؛ گویند: به دادار دودورش خندید، نظیر به فلانش خندید.
دیودوروسلغتنامه دهخدادیودوروس . [ ی ُ دُ ] (اِخ ) دیودوروس لاتینی سیکولوس (فوت بعد از سال 21 ق .م .) مورخ سیسیلی . کتابی در 40 مقاله بزبان یونانی در تاریخ عالم تألیف کرد که با جنگهای گالیایی بپایان میرسد. مقالات <span class="hl"
پورتی کانلغتنامه دهخداپورتی کان . [ ] (اِخ ) نامی که دیودور مورخ بجای اُکسی کانوس نوشته است . (ایران باستان ج 2 ص 1842).
کارسلغتنامه دهخداکارس . [ رِ ] (اِخ ) نام دهاتی در سه راه اسکندر بین شوش و همدان بروایت دیودور. (از ایران باستان ج 2 ص 1901).
کامبیزلغتنامه دهخداکامبیز. (اِخ ) تصحیفی است از کمبوجیه و دیودور کمبوجیه را کامبیز نوشته است . (ایران باستان ج 3 ص 2123). رجوع به کمبوجیه شود.
کوپراتسلغتنامه دهخداکوپراتس . [ ک ُ پ ِ ] (اِخ ) رودی است که به قول دیودور به رود پس تیگر (کارون ) می ریزد. (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2010).
پرستلغتنامه دهخداپرست .[ پْرِ / پ ِ رِ ] (اِخ ) نام گروهی که امیر آنان اُکسی کانوس بود (دیودور در ترجمه ٔ اسکندر مقدونی از ایران باستان ج 2 ص 1842).
دیودوروسلغتنامه دهخدادیودوروس . [ ی ُ دُ ] (اِخ ) دیودوروس لاتینی سیکولوس (فوت بعد از سال 21 ق .م .) مورخ سیسیلی . کتابی در 40 مقاله بزبان یونانی در تاریخ عالم تألیف کرد که با جنگهای گالیایی بپایان میرسد. مقالات <span class="hl"