خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیپلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیپلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diplôme] diplom ۱. گواهینامۀ پایان تحصیلات دورۀ متوسطه.۲. گواهینامۀ پایان تحصیلات عالی (لیسانس یا دکتری)۳. گواهینامۀ پایان یک دورۀ آموزشی.۴. (صفت) ویژگی کسی که دارای این گواهینامه است.
-
جستوجو در متن
-
دیپلمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: diplômē] diplome دارای دیپلم، دارای گواهینامه.
-
کاردان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kārdān ١. باتجربه؛ کارآزموده.۲. دارای مدرک فوقدیپلم.۳. [قدیمی] خدمتگزار.
-
تکنیسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: technicien] teknisiyan ۱. کسی که در یک صنعت یا فن دارای آگاهی و تجربه باشد.۲. کسی که در یکی از رشتههای فنی دارای مدرک فوق دیپلم باشد.
-
دانشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dānešgāh مدرسۀ عالی که تمام علوم در آنجا تدریس شود؛ مؤسسۀ آموزش عالی بزرگی که شامل چند دانشکده و رشتههای گوناگون در سطح بالاتر از دیپلم در آن آموزش داده میشود.
-
کاردانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kārdāni ١. کاردان بودن؛ دانندگی و بینایی در کار: ◻︎ بخت و دولت به کاردانی نیست / جز به تٲیید آسمانی نیست (سعدی: ۸۴).۲. (اسم) دورۀ تحصیلات دانشگاهی دوساله؛ فوقدیپلم.