ذخایر بروندمشیexhalative depositsواژههای مصوب فرهنگستانذخایر سولفیدی تودهای یا ورقهای یا عدسیشکل که بهطور شاخص در سطح تماس واحدهای آتشفشانی یا بین واحدهای آتشفشانی و رسوبی تشکیل میشود
ذخایرلغتنامه دهخداذخایر. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی : کلیدهای شهادت نهادی اندر گنج زهی ذخایر گنج تو طاعت جبار. فرخی .و این قصه
دخورلغتنامه دهخدادخور. [ دُ ] (ع مص ) خرد گردیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خوار و ذلیل شدن . (از اقرب الموارد)(تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ذخایرلغتنامه دهخداذخایر. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی : کلیدهای شهادت نهادی اندر گنج زهی ذخایر گنج تو طاعت جبار. فرخی .و این قصه
ذات الذخایرلغتنامه دهخداذات الذخایر. [ تُذْ ذَ ی ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است میان حمص و دمشق . رجوع به کلمه ٔ نبک در معجم البلدان یاقوت شود.
ذخایرلغتنامه دهخداذخایر. [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی : کلیدهای شهادت نهادی اندر گنج زهی ذخایر گنج تو طاعت جبار. فرخی .و این قصه