خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذهاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذهاب
/za(e)hāb/
معنی
رفتن؛ گذشتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رفت، گذشتن، ≠ آمدن، ایاب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذهاب
واژگان مترادف و متضاد
رفت، گذشتن، ≠ آمدن، ایاب
-
ذهاب
لغتنامه دهخدا
ذهاب . [ ذَ ] (اِخ ) نام قبیله ای از عرب . || نام جنگی از جنگهای قبیله ٔ بنی عامر از عرب و به این معنی بکسر هم آمده است . (مجمع الامثال میدانی ).
-
ذهاب
لغتنامه دهخدا
ذهاب . [ ذَ ] (ع مص ) ذهوب . مذهب . رفتن . برفتن . شدن . بشدن . (تاج المصادر بیهقی ). گذشتن . بگذشتن . گذشت . گذر. مقابل مجی ٔ. آمدن . و مقابل ایاب . بازگشتن : کرایه کردن مال برای ذهاب و ایاب ؛ دو سره کرایه کردن آن . ذهاب و ایاب . آمدو شد. رفت و آمد....
-
ذهاب
لغتنامه دهخدا
ذهاب . [ ذَهَ ها ] (اِخ ) لقب عمروبن جندل بن سلمة یا لقب مالک بن جندل شاعر عرب است .
-
ذهاب
لغتنامه دهخدا
ذهاب . [ ذِ ] (اِخ ) نام موضعی یا کوهی است .
-
ذهاب
لغتنامه دهخدا
ذهاب . [ ذِ ] (ع اِ) ج ِ ذَهب . یعنی زرده های تخم مرغ || پیمانه های اهل یمن . جج ، اَذاهِب . اذاهیب .
-
ذهاب
لغتنامه دهخدا
ذهاب . [ ذِ ] (ع اِ) ج ِ ذهبة، باران ریزه یا باران بسیار. (منتهی الارب ).
-
ذهاب
لغتنامه دهخدا
ذهاب . [ذُ ] (اِخ ) موضعی است در دیار بلحرث بن کعب . و در المرصع گوید؛ نام غائطی است از ارض بنی الحارث بن کعب .
-
ذهاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] za(e)hāb رفتن؛ گذشتن.
-
ذهاب
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (مص ل .) رفتن ، شدن ، گذشتن .
-
ذهاب
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) جِ ذهبه ؛ باران های ریز و بسیار.
-
ذهاب
فرهنگ فارسی معین
(ذِ) [ ع . ] (اِ.) جِ ذهب . 1 - زرده های تخم مرغ . 2 - پیمانه های اهل یمن .
-
ذهاب
دیکشنری عربی به فارسی
رفتن , پيشرفت , وضع زمين , مسير , جريان , وضع جاده , زمين جاده , پهناي پله , گام , عزيمت , مشي زندگي , رايج , عازم , جاري , معمول , موجود
-
واژههای مشابه
-
پل ذهاب
لغتنامه دهخدا
پل ذهاب . [ پ ُ ل ِ ذَ ] (اِخ ) نام پلی در استان پنجم (ایلام ).