لغتنامه دهخدا
ذوالقروح . [ ذُل ْ ق ُ ] (اِخ ) لقب امرء القیس بن حجربن حارث کندی . شاعر معروف عرب است و وجه این تلقب شعر اوست که گوید:فبدلت قرحاً دامیا بعد صحةفیالک من نعمی تبدلن ابؤسا.نیز گویندآنگاه که بخونخواهی پدر از بنی اسد از هر قبیله و قومی استمداد کرد از جمله بپیش قیصر ر