دویبةلغتنامه دهخدادویبة. [ دُ وَ ب َ ] (ع اِ مصغر) مصغر دابة. (ناظم الاطباء). تصغیر دابة. جمنده . جانورک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دابة شود.
دیوبچهلغتنامه دهخدادیوبچه . [ وْ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) دیوزاده . بچه ٔ دیو. زائیده شده از دیو. دیوزاد : جهان شد بر آن دیوبچه سیاه ز بخت س
دوبهbargeواژههای مصوب فرهنگستانشناوری با کف مسطح که عرشۀ آن ممکن است دارای انبار باشد؛ اکثر این شناورها بهوسیلۀ شناور دیگری یدک میشوند، اما برخی دارای نیروی کِشنده هستند و از آنها برای حمل بار در آبراههای ساحلی استفاده میشود
مذوبةلغتنامه دهخدامذوبة. [ م ِذْ وَ ب َ ] (ع اِ) مغرفة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). چمچه . کفلیز. (منتهی الارب ). کفگیر. (ناظم الاطباء). ج ، مذاوب .
کذوبةلغتنامه دهخداکذوبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ)نفس اماره که شخص را گول می زند. (ناظم الاطباء). رجوع به کذوب شود. || (ص ) دروغگوی . (ناظم الاطباء). کذوب . (از اقرب الموارد). رجوع به کذوب شود.- نفس کذوبة ؛ نفس دروغگوی . (منتهی الارب ). رجوع به کذوب شود.
مکذوبةلغتنامه دهخدامکذوبة. [ م َب َ ] (ع ص ، اِ) دروغ . (ناظم الاطباء). دروغ و گویند لیس لجدهم مکذوبة. مکذوب . (از اقرب الموارد). و رجوع به مکذوب شود. || زن سست و ضعیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اکذوبةلغتنامه دهخدااکذوبة. [ اُ ب َ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کذب . دروغ . ج ، اکاذیب . (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). دروغ . سخن دروغ . سخن بی پایه [ غیرمتداول ]. ج ، اکاذیب . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اکاذیب شود.
اکذوبةدیکشنری عربی به فارسیدروغ , دروغ در چيز جزءي , دروغ گفتن , سخن نادرست گفتن , کذب , () دراز کشيدن , استراحت کردن ( ) , خوابيدن , افتادن , ماندن , واقع شدن , قرار گرفتن , موقتا ماندن , وضع , موقعيت , چگونگي