ذوشجونلغتنامه دهخداذوشجون . [ ش ُ ] (ع ص مرکب ) صاحب راهها. صاحب وادیها. صاحب شاخه ها و شعبه ها. کثیرالاحتمال الحدیث ذوشجون ؛ ای ذوطرق . و در فارسی گویند سخن از سخن شکافد. و نخستین کسی که آنرا گفته است ضبةبن ادبن طابخةبن الیاس بن مضر است .
داشوزنلغتنامه دهخداداشوزن . [ ] (اِ) داش . خمدان . تون . اتون . تونق : الاتون ، یستعار لما یطبخ فیه الاَّجر و یقال له بالفارسیة خُمدان و تونق و داشوزن . (المغرب مطرزی ). کلمه ٔ داش در فرهنگها آمده است اما داشوزن را ندیده ام . (یادداشت مؤلف ).