ذوقوةلغتنامه دهخداذوقوة. [ ق ُوْ وَ ] (ع ص مرکب ) صاحب قوّت . نیرومند. خداوند قوّه : ذی قوّة عِند ذی العرش مکین . (قرآن 81 / 20) صاحب قوت نزد خداوند عرش بامنزلت . (تفسیر ابوالفتوح ص <span clas
داکوهلغتنامه دهخداداکوه . (اِخ ) از ییلاقات دوهزار بمازندران (پیش داکوه و پس داکوه ). سکنه ٔ نشتا و زوار و لنگا در تابستان به داکوه روند. (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 25 و 107 و ترجمه ٔ فارسی آن ص <span class="hl" dir="ltr"
پیش داکوهلغتنامه دهخداپیش داکوه . (اِخ ) پیش داکوه و پس داکوه ، موضعی ییلاقی به مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 25 و 102).
پس داکوهلغتنامه دهخداپس داکوه . [ پ َ ] (اِخ ) نام قسمتی از مصیف (ییلاق ) مردم نِشتر و زوار و لنگا از توابع تنکابن مازندران . پس داکوه و پیش داکوه دو جزء داکوه شمرده میشود. (مازندران و استراباد رابینو ص 25).
دوقوالغتنامه دهخدادوقوا. [ دَ ] (معرب ، اِ) دوقو. دوقوس . تخم گزربری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوقو شود.
ذومرةلغتنامه دهخداذومرة. [ م ِرْ رَ ] (ع ص مرکب ) صاحب توانائی . ذوقوة. توانگر. قوی . ذومنظر : ذومرة فاستوی . (قرآن 53 / 6)؛ صاحب توانائی پس راست رو. (تفسیرابوالفتوح ج
ثعالبیلغتنامه دهخداثعالبی . [ ث َ ل ِ ] (اِخ ) علامه ابومنصور عبدالملک بن محمدبن اسماعیل نیشابوری (350 - 429 هَ . ق .). از آنرو وی را ثعالبی گویندکه از پوستهای روباه پوستین کردی . ابن خلکان گوید: قال ابن بسام صاحب ذخیره ٔ فی حق