بادگیر سپر جلوair dam, bumper air damواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای در زیر سپر جلو که ضمن کاهش جریان هوا در زیر خودرو، باعث کاهش پسار و برار وارد بر خودرو میشود
تاریخگذاری باستانمغناطیسیarchaeomagnetic dating, archaeomagnetic intensity datingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش تاریخگذاری مبتنی بر مقایسۀ طیف مغناطیسی اشیا و آثار باستانی با محور مغناطیسی کرۀ زمین در زمان ساخت آن اشیا
تَلماسة مهارشدهanchored dune, fixed dune, established dune, stabilized duneواژههای مصوب فرهنگستانتَلماسهای که حرکت آن متوقف شده یا شکل آن براثر رشد گیاه یا سیمانیشدن ماسه از تأثیر باد بیشتر در امان مانده است
ذالغتنامه دهخداذا. (ع اِ) از اسماء اشارت است برای مفرد و مذکر قریب . این مرد. ذو. هذا. و تثنیه ٔ آن ذان و ذین و جمع آن از غیر صیغه ، اولاء باشد.
ذابلغتنامه دهخداذاب . (ع اِ) عیب . (مهذب الاسماء). ذام . ذَیم . ذان . ذین : آهو. || (ص ) سخت تشنه چنانکه لبها خشک شده باشد از تشنگی . (مهذب الاسماء).
پیراهن کاغذینلغتنامه دهخداپیراهن کاغذین . [ هََ ن ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) رجوع به پیراهن کاغذی و کاغذی جامه شود.
خذینلغتنامه دهخداخذین . [ خ ُ ذَ ] (اِ) در سمرقند این کلمه اطلاق به «زن بزرگ » و «شاهزاده خانم » میشود. (از دزی ج 1 ص 356). || در برخی از نواحی خراسان در تداول عامه ، ارباب را خذین گویند.
داذینلغتنامه دهخداداذین . (اِخ ) یکی از سه ناحیه ٔ گرمسیر فارس در نزدیکی کازرون .از توابع اردشیر خوره که اغلب هوای آن گرم و غله بوم است . (فارسنامه ابن بلخی چ سید جلال الدین طهرانی ص 112). رجوع به دادین و دادین بالا و دادین پایین شود.
حشیشةالشاذینلغتنامه دهخداحشیشةالشاذین . [ ح َ ش َ تُش ْ شا ] (ع اِمرکب ) قضاب مصری . نوعی است از آذان العنز. یاسمین بری .
کوذینلغتنامه دهخداکوذین . (معرب ، اِ) معرب کودین و کدین . عامه به چوبی گویند که گازران جامه را بدان می کوبند. (از تکمله ٔ المعرب جوالیقی ص 37).