رابیهلغتنامه دهخدارابیه . [ ی ِ ] (اِخ ) فیلسوف فرانسوی . در برژراک متولد شد شاگرد دانشسرای عالی بود. در 1869 م . در فن فلسفه آگرژه شد سپس در مون توبان در تور بتدریس فلسفه پرداخت و سرانجام در مدرسه ٔ شارلمان پاریس از (1871 - <
چرابهلغتنامه دهخداچرابه . [ چ َ ب َ / ب ِ ] (اِ) قیماقی که بر روی شیر بندد. (برهان ) (آنندراج ). سرشیر که بر روی شیر بندد. (ناظم الاطباء). چربی روی شیر. سرشیر. قیماغ .
روبعلغتنامه دهخداروبع. [ رَ ب َ ] (ع ص ) ضعیف و فرومایه . (منتهی الارب ). ناتوان و پست . (از اقرب الموارد). || ناقص الخلقة. (لسان العرب ) (از معجم متن اللغة).
روبهلغتنامه دهخداروبه . [ ب َه ْ ] (اِ) همان روباه باشد که جانوری است دشتی و به حیله گری مشهور است . (آنندراج ). روباه . (ناظم الاطباء). مخفف روباه . رجوع به روباه شود : چنانکه اشتر ابله سوی کنام شده ز مکر روبه و زاغ و ز گرگ بی خبرا. رودکی
روبهیلغتنامه دهخداروبهی . [ ب َ ] (حامص ) حیله گری . مکاری . نیرنگ بازی : بیمار روزگار هم از اهل روزگارروی بهی ندید که جز روبهی ندید. خاقانی . || ترسویی . جبن . جبان بودن : جور مکن که حاکمان جور کنند بر ر
رابعلغتنامه دهخدارابع. [ ب ِ ] (اِخ ) یکی از سلاطین پنجگانه ٔ مدیان است که بنی اسرائیل را بقتل رسانیدند. (قاموس کتاب مقدس ).
حروف ترابیهلغتنامه دهخداحروف ترابیه . [ ح ُ ف ِ ت ُ بی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف خاکی شود.
ترابیهلغتنامه دهخداترابیه . [ ت ُ بی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) (حروف ...) مقابل حروف آتشین است و آنرا حروف خاکی و ارضیه نیز گویند و عبارت از: د، ح ، ل ، ع ، ر، خ ، ش میباشد. رجوع به حروف آتشین شود.
طهارت ترابیهلغتنامه دهخداطهارت ترابیه . [ طَ رَ ت ِ ت ُ بی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رکن سوم ازکتاب طهارت است و آن را چهار مبحث است : 1 - در آنچه تیمم با آن صحیح است و آن بر سه گونه است : الف - نبودن آب ، ب - نرسیدن به آب ،
غرابیهلغتنامه دهخداغرابیه . [ غ ُ ی َ ] (اِ) قسمی شیرینی . نوعی نان قندی است که از آرد بادام کنند. غرابی . غرابیا.
قرابیهواژهنامه آزادنوعی شیرینی سنتی و گران قیمت و دایره شکل که بیشتر در استان های ترک زبان (آذربایجان شرقی، زنجان) رایج است. در پخت این شیرینی، از مغز بادام، مغز پسته، شکر، سفیدۀ تخم مرغ و آرد استفاده می شود .