لغتنامه دهخدا
رواج . [ رَ ] (ع مص ) روا شدن . (دهار). روایی یافتن . (منتهی الارب ). راج الامر رواجاً؛ اسرع . رَوج . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ). || روایی متاع . (منتهی الارب ). نَفاق . (از اقرب الموارد). روایی متاع و کالا. (از ناظم الاطباء). تیزی بازار. گرمی و رونق بازار. صاحب آ