لغتنامه دهخدا
راحلة. [ ح ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث راحل . رجوع به راحل شود. || (اِ) ستور بارکش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شتر سواری . (دهار) (غیاث ). هی البعیر القوی علی الاسفار والاحمال . (منتهی الارب ). نجیب صالح از ابل که بار شود. (از اقرب الموارد). قوی بر اسفار و احمال (یک