پیرزنوکلغتنامه دهخداپیرزنوک . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. واقع در 63 هزارگزی جنوب درمیان و4 هزارگزی جنوب شوسه ٔ درمیان به درح . دامنه ، گرمسیر، دارای 14 تن
رازنکلغتنامه دهخدارازنک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد که در 72هزارگزی شمال باختری فریمان و 13 هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی مشهد به تربت حیدریه واقع است . محلی است جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن <sp
مرموزفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسرارآمیز، رازآلود، رازناک، رمزآلود، رمزی ۲. ابهامآمیز، مبهم، معمایی ۳. مشکوک ۴. تودار، موذی ۵. مار زیر کاه
سبولغتنامه دهخداسبو. [ س ُ / س َ ] (اِ) سبوی . در گویش خوانساری سو (سبوی بزرگ )،گیلکی «سوبو» ، تهرانی «سبو» . آوندی سفالین و دسته دار که در آن آب و شراب و جز آن ریزند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آوند آب . (غیاث ). از قدیم الایام تا بحال این ظرف را مخصوص ب
درازناکلغتنامه دهخدادرازناک . [ دِ ] (ص مرکب ) طویل . دراز. طولانی : چگونه راهی ، راهی درازناک عظیم همه سراسر سیلاب کند و خارا خار .بهرامی .