راستالغتنامه دهخداراستا. (ص ) راست باشد که نقیض کج است . || (اِ) راه و صراط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). || مقابل . روبرو. (ناظم الاطباء). مقابل چپ . راستا و چپا بمعنی طرف راست و طرف چپ استعمال شده . (حاشیه ٔ بیهقی چ فیاض ) : پس بیرون آمد موسی از مدینه ٔ مذکوره
راستافرهنگ فارسی عمید۱. زمینۀ موردنظر؛ مورد؛ باره: در راستای بهبود کیفیت، در این راستا.۲. (ریاضی) امتداد.۳. [مقابلِ چپ] [قدیمی] راست.⟨ به راستایِ: [قدیمی] در حقِ؛ دربارۀ: به راستای تو.
پَسار القاییinduced dragواژههای مصوب فرهنگستانپَسار ناشی از برایند نیروهای تولیدشده در بال در راستای پرواز
جهت سمتیazimuth directionواژههای مصوب فرهنگستاندر تصاویر راداری، جهتی که هواگرد به سمت آن پرواز میکند متـ . راستای پرواز flight direction
پویش طولیalong-track scanningواژههای مصوب فرهنگستانپویشی که در آن آرایهای خطی از آشکارسازها درجهت عمود بر پرواز قرار دارد و هر آشکارساز به موازات راستای پرواز در میدان دید لحظهای خود تصویربرداری میکند