رافیةلغتنامه دهخدارافیة. [ی َ ] (ع اِ) جنس گیاهی است از اقسام نخلیات که از برگ نوعی از آن نخ محکم مشهوری ساخته میشود. و این گیاه بخصوص در ماداگاسکار کاشته میشود. (از المنجد).
روفةلغتنامه دهخداروفة. [ رَ ف َ ] (ع مص ) مهربانی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).به معانی رَوف . (منتهی الارب ). و رجوع به روف شود.
رویفعلغتنامه دهخدارویفع. [ رُ وَ ف ِ ] (اِخ ) مولای رسول (ص ) و رویفعبن ثابت صحابیان اند. (از منتهی الارب ). یکی از غلامان آن حضرت (ص ). (از ناظم الاطباء).
ریافةلغتنامه دهخداریافة. [ ف َ ] (ع اِمص ) علم الریافة؛علم استنباط آب است در زمینها بواسطه ٔ بعض امارات که دلالت بر وجود آب کند. (از کشف الظنون ج 1 ص آخر).
رافعلغتنامه دهخدارافع. [ ف ِ ] (اِخ ) غلام بدیل بن ورقاء. از صحابه ٔ رسول (ص ) بوده است . (از تاج العروس ).
رافیةلغتنامه دهخدارافیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث رافی ، زن رفوگر. (از المنجد). و رجوع به رافی و راف شود.
رافیةلغتنامه دهخدارافیة. [ی َ ] (ع اِ) جنس گیاهی است از اقسام نخلیات که از برگ نوعی از آن نخ محکم مشهوری ساخته میشود. و این گیاه بخصوص در ماداگاسکار کاشته میشود. (از المنجد).
رافیالغتنامه دهخدارافیا. (اِخ ) که تلفظ ترکی آن رافیه است ، نام قصبه ای است در سرحد مصر و سوریه و 18 میلی جنوب باختری غزه که امروزه رفح نامیده میشود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). رجوع به رَفح در این لغتنامه و ایران باستان ج <s
جغرافیهلغتنامه دهخداجغرافیه . [ ج ُ ی ِ ] (معرب ، اِ) علمی است که بدان علم هیأت ارض و اشکال اقالیم و ربعمسکون دانسته میشود. (آنندراج ). جغرافی . جغرافیا.