پرتو تصویرimage ray, perspective rayواژههای مصوب فرهنگستانخط مستقیمی که نقطهای در فضای شیء یا فضای تصویر را به مرکز تصویر وصل میکند
پرتوِ دیداری اصلیprincipal visual ray, principal ray 2واژههای مصوب فرهنگستانامتداد عمود بر صفحۀ منظر (perspective plane) از نقطۀ دید
پرتو ایکس مشخصهcharacteristic X-ray, characteristic rays, characteristic radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی الکترومغناطیسی که براثر نوآرایی الکترونها در پوستههای داخلی اتمها گسیل میشود
تلسکوپ پرتوایکسX-ray telescope, X-ray multi-mirror telescopeواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای آشکارسازی پرتوهای ایکس
رایزلغتنامه دهخدارایز. [ ی ِ ] (ع ص ) رائز. اسم فاعل از ریشه ٔ «روز». آزماینده چیزی را تا از آن آگاهی یابد چنانکه سنگ را برای داشتن وزن آن بیازماید، و یا پول را بیازماید تا قدر آن را بداند. ج ، رازة. (ازاقرب الموارد). || برپای دارنده . اصلاح کننده ٔ ضیعه ٔ خود. (از اقرب الموارد) (از منتهی الا
رایگالغتنامه دهخدارایگا. (اِ) رایکا. ریکا. مطلق معشوق که اهل طبرستان ریگا گویند. (رشیدی ) : رایگا روی نموده ست و غلطافتادی باش تادر طلب پویه جهان پیمایی . مولوی (از رشیدی ).شاید مبدل یا مصحف رایکا باشد. رجوع به رایکا شود.
رایطةلغتنامه دهخدارایطة. [ ی ِ طَ ] (ع اِ) رائطة. رایطه . ریطة. چادر یک لخت که زنان بر سر افکنند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر جامه ٔ نازک و لطیفی که بچادر ماند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ریطه شود.
رایکالغتنامه دهخدارایکا. (اِ) ریکا. محبوب و مطلوب و معشوق . (ناظم الاطباء) (از برهان ). محبوب و مطلوب و معشوق است ،و مردم تبرستان الف آنرا حذف کرده ریکا گویند و در نسوان استعمال نکنند و بیشتر در پسران استعمال کنند،دختران را کیجا گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (از جهانگیری ). طبری ریکا (پسر)، گی
ballotدیکشنری انگلیسی به فارسیرای گیری، ورقه رای، رای مخفی، مهره رای و قرعهکشی، مجموع اراء نوشته، با ورقه رای دادن، قرعه کشیدن
رأیگیری محدودlimited voting, limited voteواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأیگیری که در آن هر رأیدهنده باید به تعدادی کمتر از کسانی که باید انتخاب شوند رأی دهد
رايةدیکشنری عربی به فارسیپرچم , بيرق , نشان , علا مت , علم , درفش , پرچم دار , ناوبان دوم , اشاره , دسته , گروه , سربازي که حامل پرچم است رنگ ابي کمرنگ
استطلاع الرايدیکشنری عربی به فارسیراي جويي , پهنه , راي , اخذ راي دسته جمعي , تعداد اراء اخذ اراء (معمولا بصورت جمع) , فهرست نامزدهاي انتخاباتي , مراجعه به اراء عمومي , راي دادن يا اوردن , راس کلا ه