ربوالغتنامه دهخداربوا. [ رِبا ] (ع اِمص ) ربواء. ربا. افزونی . ظاهراً افزودن واو برای آن است که رسم الخط قرآنی را حفظ کرده باشند، والاّ در تمام کتب لغت عرب ربا بدون واو است ، در فهرست فلوگل هم با واو نوشته شده . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 5).
ربوالغتنامه دهخداربوا. [ رِبا ] (ع مص ) بالا گرفتن . (مصادراللغة زوزنی ). || زیادتی گرفتن در وام و بیع. (یادداشت مرحوم دهخدا).
یربوعلغتنامه دهخدایربوع . [ ی َ ] (اِخ ) ابن قیظ، پدر بطنی است از مرة و از آن بطن است حارث بن ظالم مری . (از منتهی الارب ).
ربوانلغتنامه دهخداربوان . [ رِب َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ربا. (منتهی الارب ). تثنیه ٔ رباو ربواء. (ناظم الاطباء). رجوع به هر دو کلمه شود.
ربوالغتنامه دهخداربوا. [ رِبا ] (ع اِمص ) ربواء. ربا. افزونی . ظاهراً افزودن واو برای آن است که رسم الخط قرآنی را حفظ کرده باشند، والاّ در تمام کتب لغت عرب ربا بدون واو است ، در فهرست فلوگل هم با واو نوشته شده . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ص 5).
خیربواءلغتنامه دهخداخیربواء. [ خ َ ب َوْ وا ] (ع اِ) هیل . هیل بوا. قاقله ٔ صغار. هل . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
اربواءلغتنامه دهخدااربواء. [ اَ ] (اِخ ) شهریست که در قدیم باربوروز نامیده میشد و آن کرسی ناحیه ایست در مقاطعه ٔ بولیین از ولایت ژورا در فرانسه ، موقع آن در کنار نهر کویزانس در فرودسوی کوه و بمسافت 10 هزارگزی شهر بلیرلینی و سکنه ٔ آن