ربودنفرهنگ فارسی عمید۱. چیزی را با تردستی و چابکی از جایی برداشتن و بردن؛ در بردن.۲. دزدیدن.۳. جذب کردن.
ربودنلغتنامه دهخداربودن . [ رُ دَ ] (مص ) به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن . (ناظم الاطباء). به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن . (آنندراج ) (کشف اللغات ) (سروری ). بزور چیزی رااز شخصی بردن . (غیاث اللغات ) (کشف اللغات ) (فرهنگ سروری ). ابزاز. (دهار). اختطاف . (منتهی الارب ). اختل
ناربودنیلغتنامه دهخداناربودنی . [ رُ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل ربودن نیست . که ربودنی نیست . که نتوانش ربود.
ناربودنیلغتنامه دهخداناربودنی . [ رُ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل ربودن نیست . که ربودنی نیست . که نتوانش ربود.