رجاله بازیلغتنامه دهخدارجاله بازی . [ رَج ْ جا ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) پستی و بی شخصیتی نشان دادن . هوچیگری و آشوب طلبی نمودن . اعمال اراذل و اوباش را مرتکب شدن . و رجوع به رجاله شود.
رزالهلغتنامه دهخدارزاله . [ رِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) رزالت . با این املا که صاحب آنندراج و غیاث اللغات در ذیل رذالة نوشته اند: «و رزاله بکسر اول و زای هوز چنانچه شهرت گرفته به این معنی در هیچ کتاب یافته نشده »، شاید از تصرفات فارسی زبانان درگذشته و یا از اغلاط معروف بوده است و ادیب صابر در این
رجولیةلغتنامه دهخدارجولیة. [ رَ لی ی َ ] (ع اِمص ) رُجولیة. مردی . (ناظم الاطباء). اسم است از رَجُل . (از اقرب الموارد). || مردانگی و مردی . (ناظم الاطباء).
رجولیةلغتنامه دهخدارجولیة. [ رُ لی ی َ ] (ع اِمص ) اسم است از رَجُل . (از اقرب الموارد). مردی . (غیاث اللغات ) (از منتخب اللغات ) (از صراح اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مردانگی و مردی . (ناظم الاطباء).
رجالهفرهنگ فارسی عمید۱. مردم پست و فرومایه؛ سفلگان. Δ با این معنی به هر دو صورت مفرد و جمع به کار میرود.۲. [قدیمی] = راجل
رجاله گریلغتنامه دهخدارجاله گری . [ رَج ْ جا ل َ / ل ِگ َ ] (حامص مرکب ) رجوع به رجاله بازی و رجاله شود.
رجالهفرهنگ فارسی عمید۱. مردم پست و فرومایه؛ سفلگان. Δ با این معنی به هر دو صورت مفرد و جمع به کار میرود.۲. [قدیمی] = راجل
رجالهلغتنامه دهخدارجاله . [ رَج ْ جا ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) مردمان پست و بی سروسامان . (ناظم الاطباء). سفلگان . فرومایگان . (فرهنگ فارسی معین ). غوغا. اراذل و اوباش . (یادداشت مرحوم دهخدا) : و حرب افتاد میان سپاه دیگران و قتلی بسیار بر
ترجالهلغتنامه دهخداترجاله . [ ت ُ ل َ ] (اِخ ) شهریست اندر اندلس سردسیر، قدیم تر جایی است اندر این ناحیت . (حدود العالم ). قصبه ایست در حدود اندلس ، منصور از ملوک اندلس آنجا را فتح کرد و بجای اهالی اصلی که مهاجرت کرده بودند مسلمانان را در آنجا سکونت داد. این قصبه موطن ابوجعفربن هارون ترجالی است
رجالهفرهنگ فارسی عمید۱. مردم پست و فرومایه؛ سفلگان. Δ با این معنی به هر دو صورت مفرد و جمع به کار میرود.۲. [قدیمی] = راجل
رجالهلغتنامه دهخدارجاله . [ رَج ْ جا ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) مردمان پست و بی سروسامان . (ناظم الاطباء). سفلگان . فرومایگان . (فرهنگ فارسی معین ). غوغا. اراذل و اوباش . (یادداشت مرحوم دهخدا) : و حرب افتاد میان سپاه دیگران و قتلی بسیار بر