لغتنامه دهخدا
رجوف . [ رُ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَجْف . (ناظم الاطباء). جنبیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).سخت جنبیدن و حرکت کردن . || جنبیدن و لرزیدن زمین . (از اقرب الموارد). رجوع به رجف شود. || آماده شدن قوم جنگ را. (از اقرب الموارد). || پیچیدن صدای تندر در ابر. || آرام نگرفتن شخص به س