خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخنهابزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
penetration aids
رخنهابزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فنون یا ابزارهایی که سامانۀ سلاحهای هوایی برای رخنۀ بیشتر به پدافندهای دشمن به کار میگیرد
-
واژههای مشابه
-
رخنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرایت، نفوذ ۲. ثقبه، ثلمه، چاک، درز، روزن، سوراخ، شقاق، شکاف، منفذ
-
رخنه
فرهنگ واژههای سره
رهیافت
-
رخنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rexne ۱. راه و شکاف میان دیوار؛ سوراخ.۲. [مجاز] عیب و نقص؛ فساد.〈 رخنه افکندن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. در چیزی ایجاد رخنه و شکاف کردن.۲. [مجاز] اختلاف و نفاق و جدایی میان دیگران انداختن.〈 رخنه کردن: (مصدر متعدی)۱. شکافتن؛ سوراخ کردن.۲. ...
-
رخنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] roxne کاغذ.
-
رخنه
لغتنامه دهخدا
رخنه . [ رَ ن َ ] (اِخ ) (جنگ ...) جنگی است که به سال 385 هَ . ق . بین سپاهیان سبکتکین و محمود با سیمجوریان در نیشابور درگرفت و بوعلی سیمجور در آن به محمود و سبکتکین شکست داد. ابوالفضل بیهقی گوید: عامه ٔ شهر پیش بوعلی سیمجور رفتند و به آمدن وی شادی ک...
-
رخنه
لغتنامه دهخدا
رخنه . [ رَ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسینای بخش در میان شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 48 تن . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و شلغم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
رخنه
لغتنامه دهخدا
رخنه . [ رَ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 693 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و چغندر. راهش در تابستان اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
رخنه
لغتنامه دهخدا
رخنه . [ رَ ن َ / ن ِ ](اِ) راهی که در دیوار واقع شده باشد. (ناظم الاطباء) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (برهان ). سوراخ دیوار و جز آن . (انجمن آرا) (از شعوری ج 2 ص 15) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ). راهی است در خانه . (...
-
رخنه
لغتنامه دهخدا
رخنه . [ رُ ن َ / ن ِ ] (اِ) کاغذ. (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (از لغت فرس اسدی ) (از فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (از برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ سروری ) (فرهنگ نظام ). قرطاس . (لغت محلی شوشتر) (از بر...
-
رخنه
لغتنامه دهخدا
رخنه . [رَ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 103 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
رخنه
فرهنگ فارسی معین
(رِ نِ) (اِ.) سوراخ ، شکاف .
-
رخنه
فرهنگ فارسی معین
(رُ نَ یا نِ) (اِ.) کاغذ.
-
رخنه
لهجه و گویش مازنی
raKhne شکاف – سوراخ