رشماءلغتنامه دهخدارشماء. [ رَ ] (ع ص ) ضبع رشماء؛ کفتاری که در روی آن سیاهی باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رسماًلغتنامه دهخدارسماً. [ رَ مَن ْ ] (ع ق ) از روی قاعده و ترتیب و قانون . (ناظم الاطباء). برطبق اصول و قواعد و سنن :ناپلئون در 1804 م . رسماً تاجگذاری کرد. (فرهنگ فارسی معین ). || بطور دولتی . (فرهنگ نظام ).
رسماًفرهنگ فارسی معین(رَ مَ نْ) [ ع . ] (ق مر.) به طور رسمی ، برابر با اصول و مقررات پذیرفته شده ، در عمل . مق اسماً.
غنالغتنامه دهخداغنا. [ غ َ ] (اِخ ) غانا. سابقاً به نام ساحل طلا معروف بود. از کشورهای مشترک المنافع و جمهوری است . در مغرب آفریکا در کنارخلیج گینه قرار دارد. مساحت آن 323925 گز مربع است و سکنه ٔ آن 4118500 تن هستند. پایتخت
جامعه شناسیلغتنامه دهخداجامعه شناسی . [ م ِ ع َ / ع ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت جامعه . معرفت الجوامع. آشنایی به احوال جامعه . و رجوع به جامعه شود. || در اصطلاح جامعه شناسان ، علمی که اوصاف کلی و عمومی جوامع حیوانی مخصوصاً جوامع انسانی را مطالعه میکند. (فلسفه ٔ علمی
الجزایرلغتنامه دهخداالجزایر. [اَ ج َ ی ِ ] (اِخ ) کشوری است در شمال غربی آفریقا، مساحت آن در حدود سه ملیون هزارگز مربع و سکنه ٔ آن 8931000 تن است که از آن یک میلیون غیر مسلمان و از این یک میلیون 700000 تن فرانسوی هستند. از شمال
نادرشاه افشارلغتنامه دهخدانادرشاه افشار. [ دِ هَِ اَ ] (اِخ ) سرسلسله ٔ پادشاهان افشاریه ٔ ایران است . وی در 28 محرم سال 1100 هَ . ق . درناحیه ٔ دستگرد از توابع دره گز متولد شد، پدر او امامقلی قرقلو از ایل افشار بود، ایل افشار از ایل
کاپیتولاسیونلغتنامه دهخداکاپیتولاسیون . [ ت ُ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) کاپیتلاسیون . حقی که به اتباع خارجیان در مملکتی دهند مبنی بر اینکه در محاکم خود آن مملکت محاکمه نشوند، بلکه در محاکم مربوط به دولت خود محاکمه گردند. در رساله ٔ «حقوق بین الملل خصوصی » چ 1 صفحه ٔ <span
آنورسمالغتنامه دهخداآنورسما. [ ن ُ رُ ] (از یونانی ، اِ) (از یونانی آن رُوسما، اتّساع ) بیماری اتّساع شرایین یا قلب .
ارسمالغتنامه دهخداارسما. [ اِ رِ ] (اِخ ) رودی به اسپانیا (کاستیل قدیم ). شعبه ٔ یمین اَداژا، از گواداراما خارج شود و سِگوی را مشروب کند. طول آن قریب 120 هزار گز است .
انورسمالغتنامه دهخداانورسما. [ اَ رَ ] (اِ) بلغت یونانی سیلان خون را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). سیلان دم ، ورمی است که از خون و باد حادث شود. (بحرالجواهر). معنی انورسما متسع کردن و منبسط نمودن است و در اصطلاح طب ماده ای که عارض شود در معبر شریانی از جهت اتساع جدار آن شریان و نیز ماد