رسورانلغتنامه دهخدارسوران . [ رَس ْ وَ ](اِ) سرو روان و سرو آزاد، یعنی مانند سرو می خرامد،و به این اسم معشوق را متصف کنند. (ناظم الاطباء).
گرگسارانلغتنامه دهخداگرگساران . [ گ ُ ] (اِخ ) قریه ای ازبلخ و عرب آن را جرجسار تعریب کرده اند : بتوران زمین اندر آرم سپاه کنم کشور گرگساران تباه . دقیقی .سوی کشور گرگساران رسیدبه فرمان یزدان مر او را بدید. فر
پیرسوارانلغتنامه دهخداپیرسواران . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سامن شهرستان ملایر واقع در 21هزارگزی جنوب ملایر و 10هزارگزی خاورشوسه ٔ ملایر به بروجرد. کوهستانی ، معتدل مالاریائی ، دارای 638 تن سکن